English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2176 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to tell somebody something [to let somebody in on something] <idiom> U به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
forbid U بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
forbids U بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. U خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
it will make against us U برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
whiff U دروغ در چیزی گفتن
discommend U با عدم توافق چیزی گفتن
put words in one's mouth <idiom> U چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
to proffer [somebody something ] [something to somebody] [formal] U سخن گفتن در باره چیزی
nothing remains to be told U چیزی برای گفتن باقی نمیماند
cut (someone) off <idiom> U اجازه گفتن چیزی به کسی ندادن
knew U دانست
it is to be noted that U باید دانست که
without his knowing it U بدون انکه بداند
On the recent developments he had nothing to say. U در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
to recount something to someone [formal] U برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن]
get a word in <idiom> U یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
canonist U کسیکه قانون شرع یا شرعیان بداند
now this man was lying U باید دانست که این مرد دروغ میگفت
The truth was known to no one other than himself. U هیچ کس به غیر از خود او [مرد] حقیقت را نمی دانست.
runs U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
reach out with an olive branch U [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch <idiom> U [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
box U وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
boxes U وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
k U به هنگام اشاره به فرفیت با مسامحه می توان معادل 4201 دهدهی دانست
ought not U نباید
oughtn't U نباید
one must U نباید گفت
owenism U اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
One must let sleeping dogs lie. U دنبال شر نباید رفت
his heart to grief U دل بکف غصه نباید سپرد
You should not over – exert yourself. U نباید بخودتان فشار بیاورید
I musn't eat food containing ... من نباید غذایی را که دارای ... هستند بخورم.
We should not have lost sight of the fact that ... U ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
One must not judge by appearances . U بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
Time lost cannot be won again. <idiom> U فرصت غنمیت است نباید از دست داد.
throwing line U نیمدایرهای که پرتابگر نیزه نباید از ان تجاوز کند
No one needed to know save herself / outside herself [American E] . U به غیر از او [زن] هیچکس نباید از آن چیز آگاه باشد.
Something wI'll turn up . U خدا بزرگ است ( نباید ما یوس ونا امید شد )
to answer in the a U اری گفتن بله گفتن
greets U درود گفتن تبریک گفتن
greet U درود گفتن تبریک گفتن
greeted U درود گفتن تبریک گفتن
This must not happen in future at any cost. U در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
key صدای تولید شده توسط کامپیوتر که به اپراتور اجازه میدهد تا بداند که کلید انتخاب شده ثبت شده است
one should not drop the pilot U شخص نباید رایزنی راکه بدواطمینان پیدا کرده است رها کند
machiavelian U مبنی براین عقیده سیاسی که برای برپاکردن یک حکومت نیرومند تقلب را نباید
hidden U پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند
to shoot one's mouth off <idiom> U چیزهایی را بگویند که به مردم نباید گفت [مثال چقدر پول درمی آورد ماهانه]
sputter U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputters U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputtered U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
privacy U قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
that fauit will right itself U خواهد شد
twill _ U ان خواهد
it askes for attention U دقت می خواهد
he will go U خواهد رفت
the secret will open to me U خواهد گردید
it will manifest it self U اشکار خواهد شد
he shall go U خواهد رفت
Well what does he want now ? U خوب حا لاچه می خواهد ؟
It wI'll overtake (befall) everyone. U دامنگیر همه خواهد شد
What impudence!what never !what cheek! U واقعا" که خیلی رو می خواهد !
Its color wI'lll fade. U رنگش خواهد رفت
The tree wI'll die . U درخت خشک خواهد شد
She wI'll regret it bitterly. U مثل سگ پشیمان خواهد شد
It wI'll clear up by morning . U تا صبح هواصاف خواهد شد
The folwer wI'll die for want of water. U گل از بی آبی خشک خواهد شد
criterion U مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
the lord will provide U خداوسیله خواهد ساخت
It wI'll get us into trouble. U ما را به درد سر خواهد انداخت
It wI'll prove to be to your disadvantage. U بضررت تمام خواهد شد
the truth will out . <proverb> U یقیقت بر ملا خواهد شد .
She wI'll gradually soften . U تدریجا" نرم خواهد شد
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
do as you please U هر چه دلتان می خواهد بکنید
it will manifest it self U معلوم خواهد گشت
She wI'll survive . She wI'll pull through. U زنده خواهد ماند
i know that he will come U من میدانم که او خواهد امد
it will give rise to a quarrel U مایه ستیزه خواهد شد
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. U نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
He wI'll expedite our case. U اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
I wI'll be greatly ( badly ) disgraced. U بدجوری آبرویم خواهد رفت
if he wishes to be a U اگرمی خواهد کسی بشود
who will pay for it U کی هزینه انرا خواهد پرداخت
Surely things wI'll turn out well for him in the end. U مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد
accuracy U تعریف دقیق تر خواهد بود
Sooner or later , he wI'll find out . U دیر یا زود خواهد فهمید
he would be sure to like it U یقینا انرادوست خواهد داشت
i do not u.his wanting to say U نمیفهم چرامی خواهد بماند
it will give rise to a quarrel U نزاعی تولید خواهد کرد
who will pay for it U کی پول انرا خواهد داد
near work U کاری که نگاه نزدیک می خواهد
It wI'll spoil my appetite . U اشتهایم راکور خواهد کرد
sticker [guest] U مهمانی که نمی خواهد برود
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
She wI'll arrive on friday morning . U جمعه صبح وارد خواهد شد
privileged communication U مکاتبات یا ارتباطاتی که برمبنای اطمینان صنفی با وکیل دادگستری به وجود می اید ووی مجاز به افشای انهانیست بذور کلی هر نوع نامه و مکاتبهای که به دلائل قانونی نباید گشوده و فاش شود
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
whatsoever he doeth shall p U هرچه میکند نیک انجام خواهد شد
She wI'll never realize this wish. U این آرزو بدلش خواهد ماند
which diffrence shall be settled only by U ..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد
She said it would rain and sure enough it did . گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
This book wI'll be a great success . U این کتاب خیلی گه خواهد کرد
A new government wI'll take office . U حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
outputs U ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
output U ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
He gave us to understand that he would help us. U او [مرد] وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
he is sanguine of success U خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد
We shall look into the matter in due ( good ) time . U درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion). U اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
on shall from a quo rum U جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
it will wear to your shape U بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
stagnation thesis U ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
He is trying to prove himself all the time. U او [مرد] همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
contingency plan U برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
Your train will leave from platform 8. قطار شما از سکوی شماره 8 حرکت خواهد کرد.
gigo U اگر اطلاعات ورودی بد باشد خروجی هم بد خواهد بود
He threatened to thrash the life out of me . U تهدیدم کردکه آنقدر کتکم خواهد زد تا جانم دربیاید
end user U شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . U بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
The judge will have the final say on the matter. U قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
While the grass grows the cow starves . <proverb> U تا علفها رشد کند گاو از گرسنى خواهد مرد .
A guilty conscience needs no accuser. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
that book will immortalize him U ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
diminished radix complement U نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
He warned he would go on a termless hunger strike. U او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
Excuses always proceed from a guilty conscience. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
He who excuses accuses himself. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
This law wI'll be a disincentive to foreign investors. U این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
critical engine U موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
attention code U حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
defaulting U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
restorationist U کسیکه معتقداست باینکه بشرعاقبت بسعادت اول خود نائل خواهد شد
defaults U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
default U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
On Thursday it will be variably cloudy [cloudy with sunny intervals] . U پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود.
defaulted U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
hacker U فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
to keep somebody in suspense <idiom> U کسی را در حالت هراس گذاشتن [چونکه نمی داند چه پیش خواهد آمد]
doctrinaire U کسی که می خواهد نظریات و اصول خودرا بدون توجه به مقتضیات اجرا کند
He is trying to run before he has learned do walk. <proverb> U او مى خواهد قبل از آنکه راه رفتن را یاد بگیرد شروع به دویدن کند.
hackers U فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
i/o U فضای ذخیره سازی موقت داده که به عنوان خروجی یا ورودی استفاده خواهد شد
parameter U نرم افزاری که توابع اصل آن طبق نیاز کاربر با متغیرهای مختلف خواهد بود
NOT function U تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
background U نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
parameters U نرم افزاری که توابع اصل آن طبق نیاز کاربر با متغیرهای مختلف خواهد بود
backgrounds U نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
defaults U عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulting U عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
default U عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
decisions U مدار منط قی که روی داده دودویی کار میکند و خروجی طبق عمل خواهد بود
decision U مدار منط قی که روی داده دودویی کار میکند و خروجی طبق عمل خواهد بود
defaulted U عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
special bastard U هر گاه پدر ومادر طفلی که حرامزاده بوده بعدا" ازدواج کنند نسب اوصحیح خواهد بود
devices U روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
device U روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
controlling U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to pass by any thing U از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
Marxist U طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxists U طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
appreciated U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rate U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
Recent search history Forum search
1حرف زوری به انگلیسی
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1confinement factor
1She ferreted in her handbag and found nothing.
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1دست بردن در چیزی - dast bordan dar chizi
1این پیج بزودی بسته خواهد شد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com